درخیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه ازخیابانی که نیست
می نشینی روبرویم خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز می خندی ومی پرسی که حالت بهتراست؟
باز میخندم که خیلی گرچه میدانی که نیست
شعرمی خوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس ومریم می گذارم توی گلدانی که نیست
وقت رفتن می شودبا بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم روی ایوانی که نیست
می روی وخانه لبریز ازنبودت می شود
بازتنها می شوم بایادمهمانی که نیست
بعدتو
این کارهرروز من است
باوراین که نباشی کارآسانی که نیست
17123 بازدید
116 بازدید امروز
33 بازدید دیروز
811 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian